این اثر داستان شاهزاده ای جوانی را روایت می کند که قصد ازدواج دارد و دلش می خواهد خوشبخت شود. به همین خاطر تمام قصرها را به دنبال دختر آرزوهایش می گردد تا از میان دختران، اصیل ترین آنها را بیابد؛ ولی از نظرش هیچکدام از آنها به دردش نمی خوردند؛ او برای اینکه دختر مورد نظرش را پیدا کند به شهرها و کشورهای زیادی سفر می کند، اما هیچ کدام از دخترهایی که به او معرفی شدند و یا با آنها ملاقات کرد از نظرش مناسب او نبودند. تا اینکه شبی بارانی که ناراحت و گوشه گیر در قصر به سر می برد، کسی به در کوبید و با باز شدن در…