کتاب " کلیله و دمنه " اثری اصالتا هندی است. برزویهی طبیب، پزشک درباره انوشیروان، به هند سفر میکند تا گیاهی برای زنده کردن مردگان پیدا کند. در هندوستان دانشمندان هندی میگویند چنین گیاهی وجود ندارد؛ اما او میتواند کتاب کلیک و دمنک را با خود به ایران ببرد که ناآگاهانی را که با مردهها تفاوت ندارند، زنده و آگاه میکند. برزویه این کتاب را به پارسی میانه (پهلوی) ترجمه میکند. البته میگویند کلیله و دمنه یک کتاب نبوده؛ بلکه برزویه بخش بزرگ آن را از پنچاتنترا (پنج فصل) گرفته که از کتابهای مقدس هندوان بوده و بخشهای دیگر را از مهابهاراتا (حماسهی ملی هند) و چند کتاب دیگر هندی برداشته و حاصل کار را کلیله و دمنه نامیده است. دانشمند جوانی به نام عبدالله بن مقفع این کتاب را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. یکی از مهمترین ترجمههای این کتاب به فارسی را ابوالمعالی نصرالله منشی برعهده داشته که آن را به بهرامشاه غزنوی تقدیم کرده است. این نسخه به عنوان یکی از متون فارسی آن دوره ارزش ادبی بالایی دارد. ناشران و مترجمان زیادی سعی کردهاند با ترجمهی سادهی این کتاب آن را برای عموم مردم قابلاستفاده کنند. این کتاب هم به کوشش محمدرضا مرعشیپور ترجمه شده است.
" کلیله و دمنه " سراسر پند و اندرز است. به تعبیر مجتبی مینوی، این کتاب گنجینهای از دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم برای ما به یادگار گذاشتهاند. بیشتر حکایتهای این کتاب از زبان حیوانات نقل شده و کلیله و دمنه هم دو شغال هستند که بخش عمدهی کتاب دربارهی آنهاست. در مقدمهی کتاب آمده است: «هزارویکشب و کلیله و دمنه هر دو از یک آبشخور نوشیدهاند و با زبان سنسکریت در پیوند بودهاند و ریشههایی در هند داشتهاند: اما هزارویکشب با سفر به سرزمینهای گونهگون و در درازای زمان تکامل مییابد و کلیله و دمنه هم راه خودش را رفته است. در حدود سههزار سال از تألیف کلیله و دمنه میگذرد و از مشهورترین کتابهای جهان به شمار میرود. این کتاب آموزشی به شیوهی نمادین، از گونهی فابل، نوشته شده و همچون هزارویکشب قصه در قصه است.»