دنیس پسری معمولی بود که منظورش را به شکلی غیر معمولی نشان می داد. دنیس پسر آرام و ساکتی استکه دوست دارد لباس های راه راه بپوشد. او منظورش را به روش خاص خودش می گوید. اگر کسی بخواهد منظور او را بفهمد باید از تخیلش کمک بگیرد. اما همه نمی خواهند این زحمت را به خودشان بدهند. این دنیس را کمی نارات می کند و باعث می شود که احساس تنهایی کند. تا اینکه یک روز دنیس با کسی شبیه خودش آشنا می شود.