روزی بود و روزگاری. پادشاهی بود به نام انوشیروان. او مثل پادشاهان قبل از خودش، رسم خاصی داشت. بعضی وقت ها از جاهای دور و نزدیک، افرادی به دربار می آمدند. شعری می خواندند. هنری از خود نشان می دادند. مجسمه یا چیز دیگری از چوب و سنگ می ساختند و می آوردند و این چیزها را به شاه تقدیم می کردند و...