دربارۀ کتاب قصه های قشنگ: سنباد
روزي، روزگاري يک باربر جوانِ فقير به نام «سنباد» زندگي ميکرد که با کار زياد هميشه فقير بود. يک روز سنباد، به قصد تجارت با تاجران راهي سفر دريايي شد. در دريا هوا طوفاني شد و کشتي سنباد را درهم شکست، سنباد به تکه الواري تکيه زد و خود را به يک جزيره رساند؛ جزيرهاي که اتفاقات آن باعث شد که او به ثروت برسد.