دربارۀ کتاب قصه های قشنگ: گربه ی چکمه پوش
روزي روزگاري پسر آسيابان فقيري يک گربه خانگي داشت که حرف ميزد. او خيلي گربهاش را دوست داشت، اما نميتوانست براي خودش و گربهاش غذا تهيه کند. گربه ناراحتي اربابش را ديد و به او گفت تا برايش يک کلاه، يک جفت چکمه و يک کيسه آماده کند تا او را ثروتمند کند؛ اما گربه چگونه ميتواند اين کار را انجام دهد؟!