این کتاب جلد چهارم از «قصههای تصویری از منطقالطیر عطار» است که در آن داستان «پادشاه نادان و سگش» بازنویسی شده است. پادشاهی چندین سگ شکاری دارد اما یکی از آن سگها با نام «تازی» را بسیار دوست دارد برای همین دست و پاهای سگ را از حلقههای طلا پوشانده است. یک روز پادشاه با تازی به شکار میرود اما در عین ناباوری حرکتی را از سگش میبیند که باعث میشود او را آزاد کند.