این کتاب روایت کننده داستان پرفراز و نشیب زندگی پیرزنی است که روزهای دشوار بسیاری را از سرگذرانده، ناکامی های فراوانی را تجربه کرده، بارها زمین خورده، برخاسته، به عشق دچار شده، امیدهای بسیاری را در سر پرورانده، مجبور به کوچ شده، چیزهای زیادی را از دست داده و اکنون که در آستانه نود سالگی به سر می برد نوه اش بیل به خوابی ابدی فرورفته تا پیرزن در روزشمار نبودنش به مرور خاطرات و سرگذشت خود بپردازد.
بر کرانه ی کنعان داستان بردباری هاست، روایت از پا افتادن ها و برخاستن ها، ادای دینی به همه ی آن ها که عزیزانشان را به نام آرمان های بلند از دست می دهند، ولی هربار که قلبشان می شکند، تکه هایش را جمع می کنند و به راهشان ادامه می دهند.
این رمان روایت گر سرگشتگی پیرزنی است که خود را در آستانه ی بزرگترین تصمیم زندگی اش می بیند، تصمیم به تعیین سرنوشت خود.