بلندیهای بادگیر یک داستان عاشقانه است. عاشقانهای جذاب که خواننده را میخکوب خود کرده و تا پایان داستان همراه خود میکشاند. داستان عشق آتشین و عجیبی که بین کاترین ارنشاو و هیت کلیف شکل میگیرید، محور داستان بلندیهای بادگیر است. هیت کلیف مرد کولیزادهی جوانی است که توسط خانوادهی ارنشاو به سرپرستی گرفته میشود. میان او و دختر خانواده یعنی کتی عشقی شکل میگیرد. اما این عشق سرانجام خوشی ندارد. در نهایت. هیت کلیف که پس از این ماجراها، فشارهای روحی زیادی را تحمل کرده است، دست به گرفتن انتقام میزند.
بسیاری از مردم، شخصیت کاترین را شخصیت خود نویسندهی داستان، یعنی امیلی برونته میپندارند. آنها همچنین معتقد هستند که هیت کلیف نمایندهای از مردانی است که امیلی برونته، قادر به دوست داشتن آنها است. از روی کتاب بلندیهای بادگیر تا به حال، بارها اقتباسهای سینمایی صورت گرفته است.