در جلد دوم از سه گانه ارتش شش گله میخوانید : دایناسورها از فرصتشان روی زمین سوء استفاده کردند و زمین انتقامش را گرفت. حال با دست درازی بشر، اتفاقات ناگواری در حال وقوع است و مادر زمین قصد دارد تا از آنها انتقام سختی بگیرد و گونه جدیدی را برای حیات در زمین آماده نماید . در شورای نهایی شِش گَله در سرزمین اِستارا ( یکی از دنیاهای موازی با زمین ) ، خون آشام ها ارواح،اشباح، اجنه ها، حیوانات و جادوگران تصمیم گرفتند تا با کمک سم ری،پسری که توسط جادوگر محافظ بنام وایلار، برای کمک از زمین به اِستارا آورده شد، سنگ آندوین را از مادر زمین بدزدند؛ در این بین ساحر تاریکی که فرصت را غنیمت میشمارد،تصمیم میگیرد تا با جذب قلب های فاسد، حکومتش را آغاز کند که کار خود را از لشکرکشی به سرزمین پریان آغاز می نماید و در نبرد دو ساحر که بزرگترین نبرد قرن می باشد، آریتار، شاهزاده اجنه ها برای نجات همنوعانش تصمیم میگیرد تا پرآوازه ترین شوالیه سرزمینش را به سوی سرزمین های گمشده برای معامله با مهیب ترین اژدهای شرقی به نام آندراگون روانه کند که ناگهان…