حتما اونم دوستت داره، وگرنه توی زندگیش نبودی.
– از خدا که پنهون نیست، از شمام چه پنهون، این طورهام نیست. آخه کوروش مجبوره طبق میل من رفتار کنه. گرچه من ترجیح می دادم عاشقم باشه.
از فکر کوروش بیرون آمد و نگاهش در چشمانم متمرکز شد.
– دوست داری بدونی چرا کوروش یه کلام و قلدر، گردن جلوی من خم می کنه و حتی حاضره باهام ازدواج کنه؟
خیلی دلم می خواست بدانم دلیل گیر کردن گلوی کوروش پیش شعله چیست، اما غرورم و ترس از انتقام دوباره ی کوروش اجازه نمی داد علنا کنجکاوی کنم.