این رمان درباره زن جوانی به نام «گیزمی» است. او به علت تصادف شدید، حافظهاش را از دست داده است و به همین دلیل به مدت طولانی در بیمارستان بستری شده است. در این فضای بسته او با دکتر «اورهان» آشنا میشود و با او رابطهای خاص برقرار میکند. تنها چیزی که او از زندگیاش در این شرایط طلب میکند کشف حقیقت و گذشتهای است که فراموش کرده است ...