دربارۀ کتاب من و آغوش تو
اين داستان روايت زندگي دختري به نام «نفس» است. نفس که در دوران نوجوانياش دلباخته پسري به نام «سپهر» شده است به خاطر حسادت دوستش «مهناز» او را براي هميشه از دست ميدهد و پس از گذشت سالها، اينک در يک شرکت مشغول کار است. «مهيار بزرگنيا»، همسر سابق مهناز، بيآنکه از ارتباط نفس با مهناز اطلاع داشته باشد دلباخته نفس که کارمند اوست ميشود. مهيار با تحقيقاتي که انجام ميدهد متوجه اين ارتباط ميشود و از نفس ميخواهد تا در يک ازدواج صوري نقش همسر را در مقابل مهناز براي او بازي کند، اين در شرايطي است که «مبين»، پسرعموي نفس، عاشق اوست و نفس براي فرار از مبين، پيشنهاد مهيار را ميپذيرد و ...