دربارۀ کتاب سرافینا و شنل سیاه
کتاب مصور حاضر، داستاني است که با زباني ساده و روان براي نوجوانان نگاشته شده است. در اين داستان سرافينا که حتي از موشهاي عمارت درندشت هم نميترسد و آنها را به دست ميگيرد و به خارج از عمارت تبعيد ميکند، شبي صداي گريه دخترکي را ميشنود و بعد چشمش به مردي با شنل سياه ميافتد که چهرهاش در سايه کلاه بزرگش ديده نميشود. مردي قدبلند که شنلي سياه به دور خود پيچيده و دختربچهاي که سعي دارد از چنگ او بگريزد اما نميتواند. درنهايت هم دخترک توسط مرد شنل سياه بلعيده ميشود و اثري از او نميماند. سرافينا ابتدا ميترسد اما سرانجام بر ترس خود غلبه ميکند و به دنبال کشف راز مرد شنل سياه و دختر ربودهشده ميرود، اما به رازهايي مهمتر از شنل سياه و دختر ربودهشده پي ميبرد؛ رازهايي که به زندگي و سرنوشت خودش ربط مستقيم دارد.