دربارۀ کتاب خنده های شرجی جزیره
اين داستان روايت زندگي جواني به نام «عليرضا» و «کيميا» است که براي ماه عسل به يک جزيره سفر ميکنند. در بدو ورود به جزيره کيميا دچار دل دردهاي شديد ميشود و عليرضا او را به بيمارستان ميرساند. پزشک جوان بيمارستان تشخيص آپانديس ميدهد و کيميا راهي اتاق عمل ميشود. اما وقتي جراحي تمام ميشود دکتر اذعان ميکند که مشکل کيميا آپانديس نبوده و علت درد مشخص نيست؛ عليرضا به سراغ رئيس بيمارستان ميرود تا از دست دکتر جوان شکايت کند اما ...