دربارۀ کتاب ذهن زیبا
اين داستان، روايتي است فلسفي - انتزاعي از زندگي پسري به نام «اسحاق» که پدر و مادرش را از دست داده و در يتيمخانه زندگي ميکند. وقتي «آرش» و پدرش براي حمايت از کودکان به يتيمخانه ميروند، اسحاق رفتار شايستهاي با آنها ندارد اما دوستي اسحاق و آرش او را که هميشه منفي ميانديشد به سمت کشف حقيقت جهان هستي و مثبتانديشي سوق ميدهد و باعث ميشود که استرس دروني او کاهش يافته و در مسير موفقيت قرار گيرد.