دربارۀ کتاب حلقه وصل
خانم «کيانفر»، دختر 26 سالهاي است که مديريت کارخانه پدرش را برعهده دارد، اما با سهلانگاري پدرش، شرايط کارخانه به هم ريخته و او مستأصل است. «رحماني» از کارمندان پايه يک کارخانه به خانم کيانفر پيشنهاد ميدهد تا کارخانه را ترک کرده و پدرش را تهديد کند که تا کارخانه به نامش نشود به آن بازنميگردد. کيانفر به خانه بازميگردد؛ خانهاي که هر کس مشغول کار خودش است. «عارف» و «عارفه» برادر و خواهرش به مسافرت رفتهاند و مادرش چند سالي است که در يک اتاق تنها زندگي ميکند و طلاق عاطفي از پدرش گرفته است. او نيز هيچ توجهي به مادرش ندارد. «سوري خانم»، خدمتکار خانه از او ميخواهد تا مادرش را به ترمينال ببرد، اما او نميپذيرد. حقايقي که سوري خانم به خانم کيانفر ميگويد باعث ميشود تا او مادرش را در اين سفر همراهي کند و ...