کتاب حاضر درباره خیاط بازنشستهای به نام جوزف شوارتز است. این مرد که در سال ۱۹۴۹ در حال قدم زدن در یکی از خیابانهای شهر شیکاگو است، ناگهان خودش را در دنیایی میبیند که برایش غریبه است. به همین دلیل به دنبال فردی میگردد تا کمکش کند. در این میان به در خانهای میرسد و از مالکانش کمک میخواهد. اما اهالی آن خانه به زبانی حرف میزنند که آنهم برای جوزف شوارتز آشنا نیست.