کتاب حاضر، داستانی است که در آن «مری» به نقب کوچکی میان جان و جسم دست مییابد و سعی میکند بفهمد «تن» که رفت، روح به کجا میرود. جایی که نه شرق است و نه غرب، نه شمال و نه جنوب. روح از جهت دیگری طی طریق میکند.