سارتر نویسنده و فیلسوف مشهور فرانسوی در بسیاری از حوزهها فعال بود؛ هم رمان مینوشت و هم نمایشنامه، هم روزنامهنگار بود و هم مبارز سیاسی. اگر چه از طرفداران کمونیسم بود اما هیچگاه علاقهای به عضویت در حزب کمونیست نشان نداد.
سارتر در سال 1946 فیلمنامهای با عنوان «دستهای آلوده» نوشت که بعد اسمش را به «چرخدندهها» تغییر داد؛ نمایشنامه «دستهای آلوده» دو سال بعد از این اثر نوشته شده است و هیچ اشتراکی با موضوع «چرخدندهها» ندارد.
این فیلمنامه داستانی خیالی ازیک انقلاب خیالی در زمان و مکانی نامعلوم را روایت میکند. چرخدندهها روایت انقلابیونی است که خودشان طعم فقر و خشونت را چشیدهاند و بعد از پیروزی انقلاب، به جای اینکه آرامش را برای جامعه به ارمغان بیاورند، به مسیر حاکمان قبلی میافتند و از ابزار خشونت و زور استفاده میکنند.
در بخشی از اثر، ژان آگرا شخصیت اصلی فیلمنامه که بعدها به قدرت میرسد و دستش به خون آلوده میشود، خطاب به لوسین که پاکدست است میگوید: «لوسین! تو را دچار هراس میکنم؟
-تو دستهای خونین داری.
ژان میگوید: بلی. دستهایم خونین است. ولی باعث شدهام که تو خون بر دستهایت نداشته باشی. من همهچیز را خودم به عهده گرفتهام. فکر میکنی که من هم دوست نداشتهام دستهای پاکی داشته باشم؟…»
سارتر در «چرخدندهها» میکوشد به ماهیت مفهوم سیاست نزدیک شود و نشان دهد که عدهای چرخدندههای آن را میچرخانند و عدهای دیگر هم لابلای آن نابود میشوند.