دربارۀ کتاب در کلبه ای در جنگل
يک شب «نيو»، روي پل «واترلو» با زني عجيب و غريب به نام «ايزابل» برخورد ميکند. ايزابل، بستهاي را به او هديه ميدهد و سپس از پل پايين ميپرد و به زندگياش پايان ميدهد. دو هفته بعد زماني که نيو در لندن به بنبست ميرسد، هديهاي شرايطش را عوض ميکند، کلبهاي در جنگل که برايش به ارث گذاشته شده است. نيو، به جنگل ميرود و با کلبهاي ترسناک مواجه ميشود که همه پنجرههاي آن با ميله پوشانده شده است. نيو بايد در کلبهاي زندگي کند که رازهايي تاريک در دل خود جاي داده است.