این کتاب جلد دوم از مجموعه «آملیا بدلیا» است. در این داستان پدر «آملیا بدلیا» یک هفته مرخصی تشویقی گرفته و قصد دارد خانوادهاش را به سفر ببرد. پدر به آملیا میگوید که آنها به روم سفر خواهند کرد. آملیا بسیار خوشحال میشود چون فکر میکند قرار است به ایتالیا بروند، اما پدر به او توضیح میدهد که روم جایی نزدیک خانه خودشان است؛ روز سفر فرامیرسد و آنها میخواهند در طول این سفر کارهای جدیدی انجام بدهند، کارهایی که هیچوقت فراموش نکنند ... .