مادر و پدر «پریم رز» در دریا گم شدهاند، اهالی شهر و بچههای مدرسه منتظرند که او مرگ والدینش را قبول کند، اما پریم رز مطمئن است که آنها زندهاند و بازمیگردند برای همین دردسرهایش شروع میشود چون مشاوره مدرسه معتقد است که او دچار بحران روحی شده است و دایی «جک» که حالا سرپرستی او را برعهده دارد بیشتر وقتها خانه نیست و به مشکلات پریم رز رسیدگی نمیکند؛ تنها کسی که به حرفهای پریم رز گوش میدهد صاحب رستوران شهر است، رستورانی که در آن همه چیز روی وافل سرو میشود و ... .