تعیین این که چه اثری توالی ایده آل دارد، به سختی تحقیق پذیر است. باید پرسید که تعیین این که چه اثری مقبول است به چه صورتی امکان پذیر است؟ فیلم هایی وجود دارند که در زمان ساخت در گیشه شکست خورده اند، اما بازسازی های موفقی به لحاظ فروش در کشور دیگری داشته اند؛ این است که مبنای واژه ی «مقبول» در تعریف گونه، فروش فیلم ها قرار نمی گیرد. همشهری کین (ولز، 1941) توالی روایی نامتعارفی در سال ساخت خود ارایه می کند، که بعدها تبدیل به یکی از جذاب ترین الگوهای گونه سرگذشت نامه ای می شود، ولی با شکست سنگین تجاری در تمام دنیا رو به رو می شود، تا جایی که نابغه ی جوان منکوب می شود و تا پایان عمرش توانایی بازگشت به وضعیت ایده آل را در فیلم سازی نمی یابد، اما فیلم مقبولیت گسترده ای در عرصه ی سینمایی پیدا می کند که شاید کم تر اثری مانند آن “دیده” شده باشد. کاری که از آن الگوبرداری شد و این الگوبرداری اَشکال بسیار متفاوتی داشته است، و امکان خلاقیت گسترده ای نیز به سازندگان بعدی اش داد. راشومون (کوروساوا، 1950) و … که حتا می توان گفت آثاری مستقل به شمار می آیند، ولی از الگوی روایی همشهری کین بهره برده اند.