این داستان، روایت زندگی زنی به نام «نگار اکرمی» است. نگار به جرم قتل همسرش «سهیل» در زندان به سر میبرد. در جلسه دادگاه او ادعا میکند که قاتل اصلی، مردی به نام «عادل» است که از همسرش طلبکار بوده است. سهیل، معتاد بوده و نگار نیز گاهی مصرف میکرده است. عادل به دادگاه احضار میشود و ادعای نگار را تأیید میکند، اما مدعی است که در آن لحظه دچار توهم بوده است. مادرشوهر نگار که از او متنفر است سعی میکند هر طور شده قتل را به گردن نگار بیندازد و ... .