این رمان، روایت دختری بازیگوش از خانوادهای مرفه به نام «نیکا» است. پدر نیکا صاحب چندین شرکت بزرگ است ولی در حادثهای نصف داراییاش را از دست میدهد. پدر نیکا به دلیل مناسبات کاری تصمیم میگیرد او را به عقد پسر دوست و شریک چندین سالهاش در آورد. از آنجا که داماد در فرانسه زندگی میکند عقد به صورت غیابی خوانده میشود. این در حالی است که نیکا هرگز او را ندیده و بر اثر لجاجت و خاطرات کودکیاش از او متنفر است و ... .