در قرن بیستم فلسفه غرب دچار شکاف عمیقی شد که این رشته را به اردوی متخاصم تبدیل کرد. امروزه از این تقسیمبندی با عناوین “فلسفه قارهای” یا “اروپایی” در مقابل “فسلفه تحلیلی” یا “انگلیسی – امریکایی” یاد میکنند. در سالهای اخیر آشتی روزافزون میان مدارس و دانشکدههای جوانتر، از عمق این فاصله کاسته است اما گاهی نیز اختلافی ریشهدار باب خصومت و عدم درک متقابل را میگشاید و اغلب بیاعتمادی نهفتهای به همراه پیامد تاسفبارش که همان جهل دوسویه است ادامه مییابد.
با توجه به این پسزمینه کلی چندان حیرتآور نیست که کار مبتکرانه هانس گئورگ گادامر و لودویگ ویتگنشتاین در زمینه زبان – البته از دل سنتهای مخالف هم – هیچگاه به منزله موضوع مطالعهای مفصل در کنار هم قرار داده نشدهاند.
کتاب حاضر را میتوان به یک معنا، گفتگویی میان این دو فیلسوف دانست. قرار بر آن است که طرفین گفتگو برای یکدیگر آغوش ذهنشان را بگشایند، حتی اگر این امر منجر به پذیرفتن پارهای چیزها علیه خودشان شود. در اینجا به تعبیر گادامر هیچکس طرفین گفتگو را به چنین امری مجبور نمیکند و نفس گفتگوست که عقبنشینی از موضع خویش و مجال دادن به دیگری را موجه میسازد.
کتاب “ویتگنشتاین و گادامر” حاصل میانجیگری نویسندهای است که تلاش کرده با پژوهشی فلسفی خود را میان دو فیلسوف قرار دهد و آنها را پشت میز گفتگو بنشاند. کتاب از هفت فصل تشکیل شده است: سرشت زبان؛ دو سنت فلسفی، گادامر و ویتگنشتاین: تضادها و اشتراکات، هرمنوتیک فلسفی گادامر و هستیشناسی زبان، ویتگنشتاین و منطقهای زبان، تاریخ چه ربطی به من دارد (زبان به مثابه امری تاریخی)، رقابت میان تفسیرها: قرائت ویتگنشتاین و گادامر از آگوستین،زبان روزمره و زبان فراتر از روزمره: هرمنوتیک بیان شاعرانه.