دربارۀ کتاب مرگ عشقی که نبود
«نياز»، دختري است که در کودکي با پسر همسايهشان «احسان» که سه سالي از او بزرگتر بود ارتباط برقرار ميکند. پدر نياز معتاد است و با مادرش هميشه درگيري دارد. نياز که به لحاظ عاطفي به شدت به احسان وابسته شده است هرچه بزرگتر ميشود بيشتر احساس ميکند که بايد زودتر با او ازدواج کند. اما مخالفت دو خانواده مانع اين امر ميشود؛ تا اينکه پدر نياز بر اثر بيماري نابينا ميشود و او و احسان از اين فرصت استفاده کرده و با هم فرار ميکنند و ... .