دربارۀ کتاب طلسم
کتاب حاضر مجموعه داستان کوتاه ترسناک و رعبآور با موضوع مرگ و اشباح است.1) داستان ارواح زنده درباره باور قدیمی مردم است که میگوید اگر مردهها احساس ضرورت بکنند، قادرند به شکل روح به دنیای زندهها برگردند و رفتارهایی داشته باشند برای اینکه بتوانند با زندهها ارتباط برقرار کنند. ارتباطی که میتواند ترسناک باشد! کوله گردهای گم شده از معروفترین این ارواح زنده هستند. این داستان یک کاراکتر اصلی دارد که میمیرد و پس از آن سعی میکند با خانواده و کسانی که در دوران زندگیاش می شناخته ارتباط برقرار کند. 2) داستان صبح روز یکشنبه، ریشه در اعتقادات باستانی دارد که شب متعلق به مردگان است و بعد از تاریکی هوا، جنها وارد اماکن دعا میشوند. نویسنده در این داستان ماجرای فیزیکدانی آلمانی را تعریف میکند که در قرن نوزدهم میلادی می زیسته است؛ وقتی او دانشآموز دبیرستان بوده، فیزیکدان در خانهای با پسر هفده سالهاش که دچار خوابگردی بود زندگی میکرد. شبی پسر خواب دید که ساعت هفت صبح و وقت رفتن به مدرسه است، پس درحالیکه خواب بود، دست و صورتش را شست، لباس پوشید و با کتابهایش به مدرسه رفت. وقتی داشت از در خارج میشد ایستاد و ساعت را نگاه کرد که همان موقع ساعت زنگ خورد و دوازده شب را اعلام کرد؛ پسر با صدای زنگ ساعت بیدار شد. اگر بیدار نمیشد احتمالاً به مدرسه میرفت و به خواب دیدنش ادامه میداد. 3) داستان صداها افسانهای است درباره ارواح، دفینهها، شورشهای سرخپوستی، جادوگرها، نجاتیافتهها گردآوری شده است. 4) داستان یکی از بالا افتاد بر مبنای معلومات نویسنده درباره داستانهای محلی و گویشهای این نواحی نوشته شده است. 5) داستان جیرینگ جیرینگ از مشهورترین داستانهای مجموعه عمو رموس است و درباره زندگی سیاهپوستان در شمال قدیم است؛ شخصیت داستانی عمو رموس نقش برده سیاهپوست پیری را دارد که برای فرزندان اربابش قصه تعریف میکند. 6) داستان زندهبهگور، داستان کسی است که به طور کامل نمرده ولی او را دفن میکنند و حین مراسم تدفین یا پس از آن به هوش میآید. 7) داستان خونآشامها، داستان یک جسد است، مردهای که همیشه مرده نیست. در گورش آرام نمیگیرد و هر شب به جستجوی انسانی میپردازد تا بتواند از گلوی او خونی را که نیاز دارد بیاشامد. اما سپیده دم به تابوت خود بازمیگردد.