کتاب حاضر، رمانی فارسی است که شخصیت اصلی آن دختر نوجوانی به نام رابو است که در تلاش است خود را برای ورود به دانشگاه آماده کند که بعد از سالهای دبیرستان به دانشگاه میرود و آنجا با حمیدرضا آشنا میشود، این آشنایی باب خواستگاری را باز میکند که با جواب منفی پدر رابو مواجه میشود. حمیدرضا از ایران می رود و رابو به تحصیلش در دانشکده پزشکی ادامه میدهد. بعد از چند سال حمیدرضا به ایران برمیگردد و ماجرای ازدواجشان از سر گرفته میشود. این بار این ازدواج با چالشهایی هم همراه است.