دربارۀ کتاب ریل
وقايع اين داستان در داخل يک قطار رخ ميدهد که تنها سه سرنشين دارد. «ليلي»، دختري است که بنابر گذشته خود از زندگي نااميد شده و دلش ميخواهد بميرد. «فرهاد»، جواني زيبا و باهوش و استاد «رئيسي» که استاد دانشگاه است. «اوستا قاسم» و شاگردش لوکوموتيورانان قطار هستند. ليلي در افکار خود غرق است که فرهاد به سراغ او ميرود و از او ميخواهد به واگن جلويي بروند. ليلي که حوصله فرهاد را ندارد پيشنهاد او را نميپذيرد تا اينکه فرهاد به ليلي ميگويد که قطار برعکس در حال حرکت است و ... .