واژه هایی در اعماق آبی دریا

سال‌ها پيش «ريچل سويتي» عاشق «هِنري جونز» مي‌شود. او پيش از ترک شهر نامه‌اي عاشقانه را لاي يکي از کتاب‌ها مي‌گذارد و به هِنري مي‌دهد، ريچل چشم به راه مي‌ماند ولي هِنري هرگز نمي‌آيد؛ حالا ريچل پس از سال‌ها دوباره به شهر بازگشته و قرار است در کتاب‌فروشي هِنري مشغول به کار شود ولي هيچ چيز مثل قبل نيست؛ در گذر سال‌هايي که هنري و ريچل از هم دور بوده‌اند اتفاقاتي رخ داده که ريچل ديگر حسي نسبت به هِنري ندارد و ... .