دربارۀ کتاب آن روسری را باد برد
اين داستان درباره يک خانواده است، «سيامک» پدر خانواده در يک پاساژ چندين مغازه دارد که همه را اجاره داده و خودش به همراه پسر کوچکش در يکي از مغازهها روسري ميفروشند. مادر خانواده زني خوشگذران است که قرار است براي ديدار خواهرش سه ماه به کانادا برود. سيامک و پسرش خوشحال از اين مسئله و آزادي که در انتظارش هستند، شرايط رفتن را مهيا ميکنند. پس از رفتن زن، پدر و پسر پارتي ميگيرند و ... .