دربارۀ کتاب سقوط
کتاب حاضر داستانی فرانسوی است که به زبان فارسی ترجمه شده است. در این اثر میخوانیم که ژان باتیست کلمانس در رستوانی به نام مکزیکوسیتی با غریبهای آشنا میشود. این غریبه، خواننده این کتاب است! او داستان زندگیاش را برای این غریبه تعریف میکند که وکیلی تراز اول در پاریس بوده و زندگی موفقی داشته است. اما شبی که در حال گذشتن پلی در پاریس بوده، زنی را میبیند که به صورت غیرعادی به لبههای پل نزدیک شد است. ژان باتیست با بیتوجهی از کنار زن میگذرد، بعد از چند قدم صدای افتادن در را میشنود اما هیچ کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او به عنوان یک وکیل تاثیر بسزایی میگذارد.