کتاب حاضر، جلد سوم از مجموعه مگنوس چیس و خدایان آسگارد است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان مگنوس چیس که در روزگار نوجوانی طعم بیخانمانی را چشیده، اکنون در هتل والهالا اقامت جسته و از جمله جنگجویان محبوب و مورد توجه اودین است. مگنوس به عنوان پسر فرای، ربالنوع تابستان، باروری و سلامت، تعلقخاطری به جنگیدن ندارد، اما دوستانی قدرتمند و ثابتقدم چون هارتستون، بلیتزن و سمیرا دارد که در کنار یکدیگر به اقدامات و عملیاتی شگفتانگیز دست میزنند از جمله گرگ فنریس را شکست میدهند و برای دستیابی به مولنیر، چکش ثور با غولها سرشاخ میشوند. حالا مگنوس با خطرناکترین آزمون زندگی خویش رودرروی است.