دربارۀ کتاب درد سنگ ها
در مرکز داستان کتاب حاضر، قهرمان اصلي يک دختر عجيبوغريب اهل ساردني است با موهاي سياه و بلند و چشماني درشت، که هميشه در عالم هپروت به سر ميبرد. زن در زمان معلق است و به سادگي از کنار زندگي عبور ميکند. در پس زمينه، شخصيتهاي مختلف با ظرافت هرچه تمامتر به تصوير کشيده شدهاند: شوهر، مردي کمحرف و تودار که عاري از عشق، تن به ازدواجي شهواني با زن داده است، نجات يافته از جنگ، که در قاره با او مختصر آشنايياي پيدا مي کند، اما ردي محونشدني در زندگياش بر جاي ميگذارد، پسر، پيانيست آينده که در کمال ناباوري به دنيا ميآيد و سرانجام نوه، راوي داستان، تنها کسي که به قهرمان داستان اجازه ميدهد تا حقيقت وجودش را آشکار کند.