دربارۀ کتاب یک روز سر فرصت
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که قصهای از زمانهای دور را روایت میکند. در این داستان، دختر جوانی پای صحبتهای مادربزرگ پیرش نشسته و مادربزرگ از خاطرات دوران کودکی خود تعریف میکند. در این خاطرات از اهالی خانهای حرف میزند که او در کودکی برایشان کار میکرده است. روایت این داستان مربوط به قبل از سال 1300 است و تصویرسازیها از خانهای با طویله و اتاقهای زیاد حرف میزنند. در این داستان، دخترک سالها در آن خانه به قالیبافی مشغول بوده و زنی به نام طلعت او را آزار میداده است. اما زن دیگری که همسر صاحب خانه است، ملکه خاتون به او خواندن و نوشتن یاد داده است. این دختر تا سیزده سالگی در خانه ایوب قالی میبافت و از نزدیک شاهد حواشی این خانواده و مجادله بین ملکه خاتون و طلعت که مسیر داستان را پیش میبرند، بود.