برف سنگینی میبارید، خواهر و برادر این داستان از مدرسه تا خانه را با هم میروند و برف را تماشا میکنند. فردای آن روز بچهها در برف شروع به کندن تونل و ساختن اتاقهای مخفی کردند درست مثل اسکیموها. چند روز از باریدن برف گذشته اما هنوز آنها نمیتوانند در خیابان حرکت کنند و این در حالی است که مواد غذایی در خانه تمام شده و آنها باید به فروشگاه بروند؛ اما چگونه باید این کار را انجام بدهند!