«نتما»، دختری است که نمیداند در عالم رؤیا یا در عالم واقعی دلباخته پسری به نام «نادر» شده است، اما پدر و مادرش او را به عقد پسری به نام «علیرضا» در آوردهاند. علیرضا محبتهای بسیاری به نتما میند اما نتما همیشه او را نادر میبیند و او فکر میکند که با نادر نسبت فامیلی دارد و پسرخاله اوست؛ نتما که در رؤیاهایش غرق است ناگهان خود را باردار میبیند و... .