دربارۀ کتاب شایعاتی درباره جایی بهتر
يکي از مردان خوشبخت سياره آدم کوچولوها بود، سي سالش نشده، آپارتماني يک سانتيمتري خريده بود با دو اتاق خواب، هر کدام سه ميليمتر. در يکي از ادارات کليدي خدمت ميکرد، «اداره کنترل و برنامهريزي همه چيز»، «تيتانيوم» همسر زيبا و عزيز اوست که هر روز اخبار کوچولو را برايش ميخواند. آنها ميخواهند آخر هفته بروند و آسمان جديد را ببينند اما... .