دربارۀ کتاب گلین
در اين داستان مردي که در راه بازگشت به خانهاش کمي پول از بانک گرفته با زني به نام «گلين» مواجه ميشود که به گفته خودش براي رفتن به شهرستان نياز به پول دارد. مرد با دلرحمي 50 هزار تومان به گلين ميدهد و قرار ميگذارند که يک هفته بعد در پارک محل، گلين پول را به او بازگرداند. مرد در موعد مقرر به پارک ميرود، اما از گلين خبري نيست. او با پرس و جو از پسري ساقي به نام «ابي پرنده» متوجه ميشود، گلين که به «چشم خاکستري» معروف است کلاهبرداري خردهپاست که پدرش «يعقوب لشه» در لالهزار گدايي ميکند و... .