دربارۀ کتاب میراث عشق آذر
مرد که در ميانسالي و بازنشستگي به سر ميبرد فکر کسب درآمد بيشتر او را دچار تشويش کرده است؛ تا اينکه يک روز صبح هنگامي که مشغول خوردن صبحانه بود موبايلش به صدا درميآيد. از دادگاه حمايت خانواده با مرد تماس گرفته شده و از او خواسته شده تا به دادگاه برود. مرد به دادگاه ميرود و با جواني به نام «علمداري» ملاقات ميکند. علمداري، قاضي است و از شاگردان سابق مرد بوده است؛ دختري به نام «آذر» که شاهد رابطه علمداري با مرد است، پس از خروج مرد از دادگاه به سراغ او ميرود و... .