دربارۀ کتاب جوراب قرمزی
داستان حاضر ویژه گروه سنی کودکان نوشته شده است. در این قصه، مادربزرگ سارا میخواهد از روستا به دیدن او برود. مادربزرگ برای سارا یک جفت جوراب قرمز پشمی بافته است. سر راه که به سمت شهر میرود مرغ گل باقالی، گنجشک و کره الاغ را میبیند. با هر کدام حرف میزند و به آنها محبت میکند. آنها هم برای سارا هدیهای میدهند تا به دستش برسد. وقتی که مادربزرگ به شهر میرسد، جورابهای قرمز را به سارا میدهد. بعد از چند روز هم به روستا بر میگردد. سارا که خیلی دلتنگ مادربزرگش میشود هر روز جورابها را به یاد او نگاه میکند و همیشه منتظر است که زودتر زمستان از راه برسد و برف ببارد تا بتواند جورابها را بپوشد. زمستان که میرسد سارا خوشحال میشود چون حالا میتواند به روستا برود و با مادربزرگش زیر کرسی بنشیند. هدف از نگارش این قصه انتقال حس محبت به بزرگترها و سالمندان و نشان دادن خوبیها و دلسوزیهایشان به کودکان است.