دربارۀ کتاب فلوت زن
داستان حاضر ویژه گروه سنی کودکان نوشته شده است. قصه این کتاب در شهر آرامی که مردم به خوبی زندگی میکردند، تعریف میشود. یک روز تعداد بسیار زیادی موش به این شهر حمله کرد و زندگی مردم را به هم ریخت. شهردار برای کسی که بتواند این مشکل را حل کند یک جایزه گذاشت. مرد فلوت زنی داوطلب شد که در ازای گرفتن هزار سکه نقره موشها را از شهر بیرون کند. او با نواختن ساز عجیبی با فلوتش موشها را جادو کرد و با خود به خارج از شهر، در کنار رودخانه کشاند. موشها کورکورانه به داخل آب میافتادند و غرق میشدند. وقتی که مشکل حل شد شهردار از پرداختن پولش خودداری کرد. مرد فلوت زن هم دوباره مشغول ساز زدن شد و این بار بچههای شهر را به دنبال خود به خارج از شهر کشاند. مردم به سراغ شهردار رفتند. شهردار با مرد فلوت زن حرف زد و به او قول داد اگر بچهها را برگرداند به او دو برابر پول میدهد. بچهها برگشتند و شهردار به قولش عمل کرد. پیام داستان تأکید بر قدردانی از کسانی است که در مواقع گرفتاری به مردم کمک میکنند.