نویسنده در این رمان از خلال خاطرات شخصیت اصلی داستان که «آنتوان روکانتن» نام دارد با تأکید بر تاریخ و پژوهش در آن به بیان اندیشه وجودگرایی میپردازد. این جوان حدوداً ۳۰ ساله پس از سالها گشتوگذار در کشورهای دور و نزدیک و خسته از ماجرا و ماجراجویی به شهر کوچک «بوویل» پناه میبرد تا کتابی درباره یک «مارکی» فرانسوی به نام «موسیو دورولبون» بنویسد که در قرن هجدهم زندگی میکرده است؛ اما یک روز بهطور ناگهانی احساس عجیبی به او دست میدهد و خودش را در دنیایی که زندگی میکند غریبه مییابد.