کتاب حاضر، داستانی است که در آن تونی وبستر خاطراتی را به یاد میآورد که چهل سال از زمان وقوع آنها میگذرد. خاطراتی که نمیتواند با اطمینان صحتوسقمشان را تأیید کند. نمیداند این خاطرات واقعیت محض هستند یا درگذر این سالها ذهنش آنها را تحریف کرده تا به همان شکلی درآیند که او میخواهد. فلسفهبافیهای ساده اما تأملبرانگیز تونی خواننده را مجذوب کرده و به فکر فرومیبرد. در آستانه ۶۰ سالگی شواهد و مدارکی به دست او میرسد که نشان میدهند تمامی این سالها ذهنش او را به بازی گرفته بود. تونی میفهمد خاطره یک معادله ساده نیست که از جمعکردن رویدادها و زمان به دست آید. نه آن رویدادی است که فراموشش کردهایم نه آن رویدادی است که گردوغبار زمانبر روی آن نشسته باشد.