در این داستان دختری به نام «هلیا» که پدرش را در کودکی و مادرش را در 17 سالگی از دست داده است با تنها خالهاش زندگی میکند. خاله ی هلیا ناراحتی قلبی دارد و دکتر انجام عمل جراحی را برای او ضروری میداند. خاله ی هلیا قبل از عمل تمام املاکش را به نام هلیا میکند و به مرور خاطرات گذشتهاش میپردازد تا حقایقی را از زندگی هلیا به او بگوید؛ حقایقی که مسیر زندگی او را تغییر میدهد .