دربارۀ کتاب بیژن و منیژه
کتاب حاضر چهارمین جلد از سری کتابهای داستانهای عاشقانه است که داستان «بیژن و منیژه» را به طور خلاصه ویژه نوجوانان و آشنایی آنها با داستانهای شاهنامه فردوسی تعریف میکند. این داستان، قصه عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب را روایت میکند. گرگین میلاد، بیژن را به نزدیکی اردوی تفریحی دختران تورانی میبرد. در این اردو منیژه هم حضور دارد که بیژن با دیدن او محو زیباییاش میشود. منیژه متوجه بیژن میشود و یکی را به سمت او میفرستد چرا که تصور میکند او سیاوش است که زنده شده است. بیژن خود را یک پهلوان ایرانی معرفی میکند و به سفارش منیژه پا به چادر او میگذارد. سپس منیژه تصمیم میگیرد او را مخفیانه به کاخ پدرش ببرد. بیژن قبول نمیکند و سعی میکند خود را نجات داده، به ایران برگردد. منیژه او را با دارو میخواباند و او را به کاخ میبرد. منیژه او را در اتاق خود پنهان میکند اما حضور بیژن در کاخ فاش شده و او را پیدا میکنند. افراسیاب بیژن را در چاهی عمیق انداخته و سنگی بر سر چاه میگذارد به حدی که آب و غذا برایش بفرستند. منیژه هم از کاخ اخراج میشود و آواره میشود. منیژه که خود را مقصر میداند شبها بر سر چاه زاری میکند و روزها برای بیژن به دنبال غذا میگردد. گیو نامهای به رستم میدهد و او را برای نجات بیژن مأمور میکند. رستم و منیژه با هم دیدار میکنند و رستم از ماجرای آنها مطلع میشود. بعد بیژن را نجات داده و به کاخ افراسیاب حمله میکند و با غنایم به ایران برمیگردند. پس از بازگشت به ایران بیژن و منیژه با هم ازدواج میکنند.