دربارۀ کتاب مدیر
کتاب حاضر داستانی از آثار آلبرکامو است. این داستان درباره مدیر مدرسهای به نام «دارو» است که به تنهایی در مدرسه زندگی میکند. در منطقه آنها بعد از مدتها خشکسالی، یکباره برف سنگینی باریده و مدرسه را تعطیل کرده است. مردم منطقه فقیر هستند و اگرچه مدیر مدرسه هم بضاعت کمی دارد، اما در مقابل آنها ثروتمند و قوی به نظر میرسد. «دارو» در ایوان مدرسه به تنهایی ایستاده که دو مرد را در برف میبیند که نزدیک میشوند؛ یکی ژاندارمی پیر است و دیگری مردی عرب که دستهایش را بستهاند. ژاندارم او را به دنبال خود میکشاند. دو مرد به خانه دارو میآیند. وضعیت منطقه نا بسمان و رو به جنگ است. ژاندارم مرد عرب را به مدیر میسپارد تا او را برای محاکمه به شهر دیگری ببرد. در طول مسیر دارو دوست دارد مرد عرب را فراری بدهد، یا میخواهد اگر او خواست بگریزد به دنبالش نرود اما آنها با هم تا زندان میروند. دارو مرد عرب را تحویل میدهد و وقتی به مدرسه بر میگردد پیامی تهدیدآمیز از خانواده مرد عرب دریافت میکند.