خیام چهرهای است که اندیشهاش به شکلهای گوناگون و متضاد تفسیر شده است. یکی او را بادهگسار میداند که تنها دم را غنیمت میشمرد. دیگری از او یک صوفی میسازد، یکی او را دهری یا تناسخی مینامد، اما درونمایه برخی از رباعیات خیام بهگونهای است که میتوان از آنها به پرسشهای بنیادی رسید و به جهانبینی او نزدیک شد. نویسنده در این کتاب میکوشد به این پرسشها و پرسشهای دیگری در پیوند با جهانبینی خیام، در حد توان، پاسخ بدهد یا دستکم با بررسی و تحلیل پرسشهایی ازایندست به نتایج درخوری برسد.